اینشتین در اتاق کارش در دانشگاه پرینستون۱
"نامه خدا"
آلبرت اینشتین
Einstein’s „God Letter“
یک نامه دستنویسِ یک و نیم صفحهای از آلبرت اینشتین، معروف به "نامه خدا"، در ۴ دتسامبر ۲۰۱۸ در حراجخانه کریستی نیویورک نزدیک به ۳ میلیون دلار به فروش رفت.۲
اینشتین این نامه را در ۳ ژانویه ۱۹۵۴ و در سن ۷۵ سالگی، یعنی یکسال پیش از مرگش، نوشته است. "نامه خدا" به زبان آلمانی خطاب به اریک گوتکیند، فیلسوف آلمانیِ یهودیتبار، نوشته شده است.۲ این نامه بیش از ۵۰ سال در اختیار یک کلکسیونر شخصی بود و برای اولینبار در سال ۲۰۰۸ میلادی به حراج گذاشته شد.
"نامه خدا" معروفترین و یکی از آخرین نامههای آلبرت اینشتین است. شهرت و اهمیت آن به این خاطر است که اینشتین در آن دیدگاه خود را در بارهی دین و خدا بهطرز کاملا واضح و روشن بیان میدارد. نامهایست تاریخی در بحث دین و خدا. سندی است گویا در رد هرنوع تعبیر و تفسیر نادرست از جملات استعارهای اینشتین که در زیر به آنها میپردازم. اهمیت دیگر "نامه خدا" در آن است که در واقع سوء استفاده از نام او را غیرممکن میکند.
پیش از ارائهی ترجمهی فارسی "نامه خدا" و اصل آن به زبان آلمانی با دستخط اینشتین۲ و نسخه تایپی نامه به زبانهای آلمانی۳ و انگلیسی۴ لازم است به چند نکته اشاره کنم.
از اینشتین نامههای تایپ شدهی بسیاری بجا مانده است، اما "نامه خدا" با دست نوشته شده است. نگارش نامهی یک و نیم صفحهای با دست عمدی مینماید. مطلبی که سوای محتوای آن بیان از ملاحظات خاصی نیز دارد:
۱. پیشگیری از دستکاری احتمالی در نامه، چرا که در اینصورت تغییرات در آن ملموس و قابل تشخیص خواهد بود.
۲. تاکید بر تک تک کلمات و جملات نامه و همچنین سندیت خاص بخشیدن به نامه از طریق نگارش آن با دست.
این ملاحظات میتوانند بدان خاطر باشند که اینشتین در طول حیاتش بارها و بارها شاهد بود که جملات استعارهای او، هرچند تعداد آنها اندک، اما فراوان و مکرر مورد تعبیر و تفسیر نادرست و سوء استفاده قرارگرفتند. بههمین خاطر چنین مینماید که او میخواهد با "نامه خدا" علاوه بر توضیح موضع خود در بارهی دین و خدا آن را ثبت در تاریخ نیز بنماید. به بیان دیگر، اینشتین میخواهد با مکتوب نمودن دیدگاه خود در بارهی دین و خدا یکبار برای همیشه ابهامزدایی کرده و از سوء استفاده از نام و اعتبارش جلوگیری کند، چرا که اینشتین تا پایان عمر شاهد سوء استفادهها از شهرتش بود. بههمین دلیل او یکبار دیگر در نامهای به تاریخ ۲۴ مارچ ۱۹۵۴ با لحن تندی مینویسد:
"آنچه شما در بارهی اعتقادات مذهبی من خواندهاید دروغی بیش نبوده، دروغی که سیستماتیک تکرار میشود. من معتقد به یک خدای شخصوار نیستم و من این را هرگز انکار نکرده بلکه روشن و واضح بیان نمودهام."۵
„Es war natülich eine Lüge, was Sie über meine religiösen Überzeugungen geleses haben, eine Lüge, die systematisch wiederholt wird. Ich glaube nicht an einen persönlichen Gott und ich habe dies niemals geleugnet, sondern habe es deutlich ausgesprochen.“5
اکنون میپردازم به جملات استعارهای اینشتین که بسیار مورد سوء تعبییر و تفسیر و سوء استفاده قرارگرفته و همچنان قرارمیگیرند. در اینجا لازم است به این امر بسیار مهم توجه داشته باشیم که اینشتین آنها را نه در یک بحث و اظهار نظر در بارهی خدا و دین بلکه در مخالفت با نوع برداشت خاصی از اصول فیزیک نظری، یعنی نگاه غیرعلیتی (اتفاقی، تصادفی)، خاصه در فیزیک کوانتوم، از جانب همکاران فیزیکدان خود بیان کرده است.
در واقع این جملات صرفأ برای روشن کردنِ هرچه بیشترِ کُنه نظریه آنان به خودشان بود: برای بهتصویر کشیدن هسته اصلیِ نظریه آنها و بیان علت مخالفت خود. از آن جمله است این استعاره“…… der Alte würfelt nicht.“ : که عمدتا به این شکل معروف شده است: "خدا تاس نمیاندازد."۶
„Gott würfelt nicht.“6 „God is not playing at dice.”
اینشتین با جملهی "خدا تاس نمیاندازد" در اصل اعتراض و مخالفت خود را با برداشت غیرعلیتی (اتفاقی، تصادفی) از اصول فیزیک و بنای آن بر این پایه از جانب نظریهپردازان فیزیک نظری اعلان میدارد.
در واقع استعارهای که اینشتین از آن استفاده نموده "der Alte" است که در زبان آلمانی گاهن به معنای (بهعنوان اشاره به) خدا بکار میرود.
اینشتین در نامهای در سال ۱۹۲۶ به دوست و همکار فیزیکدان خود، ماکس بورن یکی از پایه گذاران فیزیک مدرن، در اعتراض و مخالفت با برداشت آماری از اصول فیزیک، خاصه فیزیک کوانتومی، با استفاده از استعاره „der Alte“ چنین مینویسد:
"صدایی از درون به من میگوید که این (نظریه فیزیک کوانتوم) هنوز چیز حقیقی نیست. این نظریه چیزهای زیادی میگوید، اما ما را گامی به راز derAlte نزدیک نمیکند."۶
در همین رابطه لازم است بدانیم که اینشتین خود در بسط فیزیک کوانتوم سهم بسزایی داشت. با این حال او بشدت مخالف نظر همکارانش بود. در ضمن اینشتین آنگونه که مخالفانش او را جبرباور میانگاشتند نبود. ارائهی یکی از برجستهترین کارهای علمی (حل مسئله حرکت بروانی) در سال ۱۹۰۵ زمانی که ۲۶ سال بیش نداشت، گویای تخصص او در زمینه مسائل فیزیک آماری است. او هرگز بیاعتنا به روشها و نظریه آماری نبود و آن را رد نمیکرد. در واقع یکی از دلایل اصلی اعتراض قاطعانه اینشتین، تاپایان عمر، به نظریهپردازان فیزیک کوانتوم باور او به علتانگاری و مخالفت با بیعلتانگاری مخالفانش به اصول فیزیک کوانتوم بود.
اینشتین با انتشار "نامه خدا" نه تنها به تعبیرهای نادرستی که از استعارههای وی میشد بلکه همچنین به مشاجرههای طولانی بین طرفداران و مخالفان دین در بارهی گفتاورد او: "علم بدون دین لنگ است و دین بدون علم کور است" مطرح بود خط بطلان کشید.
"نامه خدا"
ترجمه فارسی نامه آلبرت اینشتین به فیلسوف آلمانی اریک گوتکیند
پرینستون، ۵۴.۱.۳
آقای گوتکیند عزیز!
در روزهای گذشته به اصرار و تشویق مکرر بروور [ریاضیدانِ و فیلسوف هلندی] بسیاری از بخشهای کتاب شما را خواندم. تشکر فراوان دارم از ارسال کتابتان. آنچه در آن بهویژه نظرم را جلب نمود این بود که رویکرد عملی ما به زندگی و جامعه بشری بسیار مشابه هم است: ایدهآل فراشخصی با تلاش برای رهائی از خواستههای منمرکزی، تلاش برای بهبود و تعالی زندگی با تاکید بر هرآنچه انسانی صِرف میباشد، در عین حال شئ مادی را صرفا بهعنوان وسیله تلقی کردن که نباید به آن نقش تعیین کننده قائل شد. (بهویژه این نحوهی نگاه "غیرآمریکائی آتتیتود" است که ما را بهم پیوند میدهد.) [attitude منش خاص]
با این حال من هرگز بدون تشویقِ بروور مبادرت به خواندن کتاب شما نمیکردم، چرا که آن برای من به زبان غیرقابل فهم نوشته شده است. واژه خدا برای من چیزی نیست جز بیان و حاصل ضعف انسان، تورات و انجیل مجموعهایست از افسانههای احترام برانگیز، اما بسیار ابتدائی. هیچ تفسیری، هر اندازه هم ظریفانه، نمیتواند (برای من) چیزی را در این ارزیابی تغییر دهد. تفسیرهای ظریفانهی بسیار متنوعی از آن وجود دارند ولی در واقع ربطی به متن اولیه ندارند. برای من دینِ تحریف نشدهی یهودِ، مانند همهی دینهای دیگر نمونهی بارزِ خرافات ابتدائی است. و قوم یهود که من با میل، خود را جزو آن میدانم و با آداب و رسومش شدیدا عجین هستم، هیچ منزلت خاصی برای من نسبت به سایر اقوام ندارد. تا آنجا که تجربهام یاری میکند، آنان چندان بهتر از سایر گروههای انسانی نیستند. هرچند که با نداشتن قدرت [در طول تاریخ] خود را از بدترین افراطها دور نگاهداشته باشند. بهغیر از این من هیچ صفتی که آنان را قوم "برگزیده" کرده باشد نمیشناسم.
گذشته از آن، من این را دردناک میدانم که شما ادعای مقام برتر و سعی در دفاع از آن با کشیدن دو دیوار غرور هستید، یکی بیرونی بهعنوان انسان و دیگری درونی بهعنوان یهودی. بهعنوان انسان، از جنبهای مدعی هستید که اصل علیت همگانیست، شامل شما نمیشود. حال آنکه آن را در مورد سایرین میپذیرید و بهعنوان یهودی مدعی امتیازی برای عقیده یکتاپرستی. اما علیتِ محدود اصولا دیگر علیت نیست؛ چنانکه اسپینوزای بیهمتای ما آن را برای نخستینبار با تمام وضوح تشخیص داد. و در اصل تسلطِ باورِ یکتاپرستی نمیتواند نگرش انیمینستی [باور به روح، animistic view] ادیان طبیعی را ملغی کند. با این دیوارها ما فقط خود را فریب میدهیم؛ اما چیزی نصیبِ تلاش اخلاقی ما نخواهد شد؛ بلکه برعکس.
حال پس از آنکه من اختلاف نظر در باورهای فکریمان را کاملا صریح بیان داشتم، برایم محرز است که ما در آنچه اصل میباشد، یعنی در ارزشیابی رفتار آدمی، بسیار بهم نزدیک هستیم. چیزی که ما را از هم جدا میکند تنها همان است که فروید، ضمائم فکری و عقلانی جلوهدادن مینامد. به این خاطر من فکر میکنم که اگر ما در بارهی موضوعات مشخصی صحبت میکردیم همدیگر را خوب میفهمیدیم.
با تشکر صمیمانه و بهترین آرزوها،
آ. اینشتین شما
اصل نامه اینشتین به اریک گوتکید، فیلسوف آلمانی یهودی تبار، با دستخط اینشتین
"نامه خدا"
تایپ شدهُ نامه اینشتین به اریک گوتکیند۳
Princeton, 3.1. 54
Lieber Herr Gutkind!
Angefeuert durch wiederholte Anregung Brouwers habe ich in den letzten Tagen viel gelesen in Ihrem Buche, für dessen Sendung ich Ihnen sehr danke. Was mir dabei besonders auffiel war dies. Wir sind einander inbezug auf die faktische Einstellung zum Leben und zur menschlichen Gemeinschaft weitgehend ähnlich: über-persönliches Ideal mit dem Streben nach Befreiung von ich-zentrierten Wünschen, Streben nach Verschönerung und Veredelung des Daseins mit Betonung des rein Menschlichen, wobei das leblose Ding nur als Mittel anzusehen ist, dem keine beherrschende Funktion eingeräumt werden darf. (Diese Einstellung ist es besonders, die uns als ein echt "unamerican attitude" verbindet.)
Trotzdem hätte ich mich ohne Brouwers Ermunterung nie dazu gebracht, mich irgendwie eingehend mit Ihrem Buche zu befassen, weil es in einer für mich unzugänglichen Sprache geschrieben ist. Das Wort Gott ist für mich nichts als Ausdruck und Produkt menschlicher Schwächen, die Bibel eine Sammlung ehrwürdiger aber doch reichlich primitiver Legenden. Keine noch so feinsinnige Auslegung kann (für mich) etwas daran ändern. Diese verfeinerten Auslegungen sind naturgemäss höchst mannigfaltig und haben so gut wie nichts mit dem Urtext zu schaffen. Für mich ist die unverfälschte jüdische Religion wie alle anderen Religionen eine Incarnation des primitiven Aberglaubens. Und das jüdische Volk, zu dem ich gerne gehöre und mit dessen Mentalität ich tief verwachsen bin, hat für mich doch keine andersartige Dignität als alle anderen Völker. Soweit meine Erfahrung reicht ist es auch um nichts besser als andere menschliche Gruppen wenn es auch durch Mangel an Macht gegen die schlimmsten Auswüchse gesichert ist. Sonst kann ich nichts „Auserwähltes“ an ihm wahrnehmen.
Überhaupt empfinde ich es schmerzlich, dass Sie eine privilegierte Stellung beanspruchen und sie durch zwei Mauern des Stolzes zu verteidigen suchen, eine äussere als Mensch und eine innere als Jude. Als Mensch beanspruchen Sie gewissermassen einen Dispens von der sonst acceptierten Kausalität, als
Jude ein Privileg für Monotheismus. Aber eine begrenzte Kausalität ist überhaupt keine Kausalität mehr, wie wohl zuerst unser wunderbarer Spinoza mit aller Schärfe erkannt hat. Und die animistische Auffassung der Naturreligionen wird im Prinzip durch Monopolisierung nicht aufgehoben. Durch solche Mauern können wir nur zu einer gewissen Selbsttäuschung gelangen; aber unsere moralischen Bemühungen werden durch sie nicht gefördert. Eher das Gegenteil.
Nachdem ich Ihnen nun ganz offen unsere Differenzen in den intellektuellen Überzeugungen ausgesprochen habe, ist es mir doch klar, dass wir uns im Wesentlichen ganz nahe stehen, nämlich in den Bewertungen menschlichen Verhaltens. Das Trennende ist nur intellektuelles Beiwerk oder die „Rationalisierung“ in Freud'scher Sprache. Deshalb denke ich, dass wir uns recht wohl verstehen würden, wenn wir uns über konkrete Dinge unterhielten.
Mit freundlichem Dank und besten Wünschen,
Ihr A. Einstein
" نامه خدا"
ترجمهُ انگلیسی نامه اینشتین به اریک گوتکیند۴
Princeton, 3. 1. 1954
Dear Mr Gutkind!
Spurred by Brouwer’s repeated suggestion, I’ve been reading quite a bit of your book over the past few days, so thank you very much for sending it to me. The following struck me most. Regarding the factual attitude towards life and the human community we have a great deal in common: super-personal ideal with its striving for freedom from ego-centred desires, the striving for improvement and ennoblement of life, with an emphasis on the purely human element whereby inanimate things are only considered a means which may not be attributed a dominant function. (It is particularly this stance that unites us by being a genuinely “unamerican attitude”.)
Still, without Brouwer’s encouragement I would never have gotten myself to engage in any way intensively with your book because it is written in a
language inaccessible to me. The word God is for me nothing more than the expression and product of human weaknesses, the Bible a collection of honourable but still largely primitive legends. No interpretation, however subtle, can change this (for me). These refined interpretations are by nature
highly diverse and have hardly anything to do with the original text. For me the unaltered Jewish religion is, like all other religions, an incarnation of primitive superstition. And yet the Jewish people – to whom I gladly belong and with whose mentality I am deeply connected – have no different dignity for me than any other peoples. As far as my experience goes, they aren’t any better than other human groups, although they are protected from the worst excesses by their lack of power. Other than that, I cannot see anything „chosen” about them.
If anything, I find it painful that you claim a privileged position and try to defend it by two walls of pride, an external one as a human being and an internal one as a Jew. As a human being you claim, in a sense, a dispensation from the otherwise accepted causality – as a Jew a privilege of monotheism. But a limited causality is no longer a causality at all, as our wonderful Spinoza was the first to recognise with all rigorousness. And on principle, the animist view of the natural religions is in no way nullified by monopolisation. By building these kinds of walls, we can only arrive at a certain self-deception; but our moral efforts will not be advanced by them. Rather the contrary.
Now that I have stated our differences in intellectual convictions quite openly, it is still clear to me that we are very close to each other in essential things, namely in our evaluation of human behaviour. What separates us are just intellectual props, or the “rationalisation“ in Freud’s language. I, therefore, think we would understand each other quite well if we talked about specific things.
With friendly thanks and best wishes,
Yours, A. Einstein
دکتر حسن بلوری(*)
برلین، ۲۰۲۰٫۶٫۲
منابع:
۱. عکسس اینشتین در اتاق کارش دردانشگاه پرینستون از سایت WDR1
۲. نامه اینشتین از سایت Einsteins Gottes-Brief – Atheisten - Info
۳. تایپ شدهُ نامه اینشتین توسط Beat Weber از سایت Richard Dawkins Foundation
۴. ترجمه نامه اینشتین به انگلیسی توسط Beat Weber از سایتR. Dawkins Foundation
۵. Dukas, Banesh: Albert Einstein, Princeton,1981, S. 43 ; deutsch in Wikipedia
۶. آلبرت اینشتین: ویکی پدیا فارسی
۷. پاکت پستی نامه اینشتین از سایت DOMRADIO.DE
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
(*) پینوشت: این مقاله اولینبار در ژانویه ۲۰۱۹ منتشر شد. اکنون همان مقاله (بازنگری شده) به خاطر اهمیت ویژه آن برای اطلاع مخاطبان شما ارسال میشود.
اشتراک گذاری در:
ممنون از توجه و اظهار نظر شما
آقای رامین موضوع مقاله مربوط به بحث لائیک (لائیک بودن و یا نبودن) نیست.
Albert Enstein: We are in the position of a little child entering a huge library.The child knows that someone must have written those books. we understand the laws only dimly.That, it seems to me, is the attitude of the human mind, even the greatest and most cultured toward God
بی تردید آنچه اینشتین در نقل قول ذکر شده گفته است کلمه به کلمه مورد تایید است. ولیکن این چه ربطی به مقاله دارد؟ در ضمن شما چند عبارت را در آن نقل قول از قلم انداخته اید. بیان کامل اینشتین را می توان براحتی در اینرنت ملاحظه نمود.
۱)
ممنون از توجه و اظهار نظر شما
آقای رامین موضوع مقاله مربوط به بحث لائیک (لائیک بودن و یا نبودن) نیست.
۲)
بی تردید آنچه اینشتین در نقل قول ذکر شده گفته است کلمه به کلمه مورد تایید است. ولیکن این چه ربطی به مقاله دارد؟ در ضمن شما چند عبارت را در آن نقل قول از قلم انداخته اید. بیان کامل اینشتین را می توان براحتی در اینرنت ملاحظه نمود.
بله من هم قبول دارم که طبق این نامه انیشتین همانطور که یک مذهبی متعصب نبود لائیک هم نبود. من مطلب مورد نظر را خلاصه کردم تا مخاطب نظر به جمیع نظرات ایشان نتیجه گیری نماید نه تنها با هایلایت نمودن یک مطلب(که در جواب یک فیلسوف یهودی نوشته شده). وگرنه نقل قول مربوطه همانطور که فرمودید بصورت گویاتر در اینترنت موجود است http://kuny.ca/blogs/tag/the-limits-of-knowledge/
- سایت انجمن نجوم آماتوری ایران مجاز به ویرایش ادبی دیدگاهها است.
- دیدگاههایی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی و موارد مغایر با قوانین کشور باشند منتشر نخواهند شد.
- دیدگاهها پس از تأیید منتشر میشوند.
جوابیه انیشتین: کسانی هستند که لائیک هستند اما آنچه مرا بیشتر عصبانی میکند این است که در این دیدگاه به جملاتی از من استناد می کنند" آلبرت انیشتین"